آدم برفیم دل داره!!!

سکوت معنای حقیقی نگفتنهاست..

آدم برفیم دل داره!!!

سکوت معنای حقیقی نگفتنهاست..

به راستی فردا زیباست؟

به راستی فردا زیباست؟ 

 

مدتیه زیاد این سوال و از خودم می پرسم و مدام با خودم فکر می کنم که نکنه همه رویاها و خوشیها تنها یه توهم بچه گونه و ساده باشه؟!  

نکنه یه روزی چشمام رو باز کنم و ببینم باورم شده همه چیزایی که از این و اون شنیدم!.. 

این که عشق رویاست و خیلی زود همه چی تکراری می شه!  

اینکه قدر این روزاتون و بدونین بعدها دیگه هیچی براتون معنی نداره.. 

اینکه فراق بهتر از وصاله و... 

می ترسم روزی این حرفها رو برای کسی تکرار کنم! 

می ترسم از اینکه عشقم رو از دست بدم و برای از دست دادنش حتی اشکی به چشمام نمونه تا بریزمش..!  

می ترسم از خودم از تو از آینده .. 

می گن ترس و تردید از حیله های شیطونه.. پس پناه می برم به خدا از شر شیطون .. اما؟؟ 

این همه نشونه این همه شاهد پس تکلیف اینا چی می شه؟.. 

من از باور تکرار و سردی احساس می ترسم..... 

همیشه تو رویاهام دنبال عشقی بودم تا امید زندگیم باشه و می ترسم از اینکه روزی ببینم امیدم تبدیل به سراب شده! 

نمی دونم اون موقع به چه امید و انگیزه ای ادامه بدم؟! 

پوچ پوچ می شم.. 

می ترسم آره من از پوچی می ترسم.....

 

نظرات 12 + ارسال نظر
میلاد همزه پور دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:54 ب.ظ http://www.pickneek.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارین
اگه تمایل دارید میتونیم تبادل لینک کنیم.
لطفا اگه خواستید وبلاگ منو با عنوان ( تو پیک نیک چه خبره؟) لینک کنید و بعد در قسمت نظرات برام پیام بذارید تا من هم وبلاگ شما رو با هر عنوان که میخواید لینک کنم.
http://www.pickneek.blogsky.com
تبادل لینک باعث بالا رفتن رتبه وبلاگ شما برای جستجو در گوگل میشه.

ویدا سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 ق.ظ

زندگی زیباست

زندگی تفکر در آینه جمال طبیعت است

و راه رسیدن به خداوند...


زندگی باید کرد تا به خدا رسید...

sepideh سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ق.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com


سلام ...

دوباره افتادی توی توهم؟!

این تصورات چیه از فردات داری؟!

آدم اگه به فرداش امید نداشته باشه که دیگه زنده نیست!
یه مرده‌ی متحرکه ...

پس امیدوار باش ...

این هدیه‌ی خداست برای تو ...

میگن خدا وقتی می‌خواد یک هدیه‌ی بزرگ واسه آدم بفرسته اونو می‌پیچه توی یک مشکل بزرگ و می‌فرسته ...

یادمه دکتر بانکی واسمون تعریف می‌کرد که اون موقع که پدرش رو از دست داده بود دانشگاه قبول شده بود ...
یادمه وقتی ناصر فوت کرد نوید هم دانشگاه قبول شد و اگه یادت باشه این موضوع رو برات گفتم ...
حالا خدا در قبال اینکه مامان خوبت رو ازت گرفت عوضش بهت یه عشق بزرگ و یه مرد بزرگ داد تا جبرانش بشه ...
دکتر بانکی می‌گفت شاید با خودت بگی که من این دانشگاه رو نمی‌خوام و دوست داشتم پدرم پیشم بود اما این مصلحت خداست که وقتی یه چیزی از آدم می‌گیره یه چیز بزرگتر به آدم عنایت می‌کنه، نه اینکه بگم عشق از مامانت بزرگتره، نه ...
اما خدا با این کارش یه عشق بزرگ و واقعی بهت داد تا اولاً این غم عظیم و الیم ذهن و دلت کمرنگ بشه و در نهایت هر وقت میری به مامانت سر بزنی خوشحال و شاد باشی، لبریز از عشق که فرشته‌ی مهربونیات لبش پر از خنده و روحش آرومتر بشه و پیش خودش بگه آخیش دخترم هم سر و سامون گرفت و به اون چیزی که لیاقتش بود، رسید ...

همیشه میگن در ناامیدی بسی امید است
پایان شبه سیه سپید است ...

اینو یادت باشه که خدا توی دلای شکستس ...

می‌دونم من در مقامی نیستم که بخوام نصیحتت کنم و یا حتی بتونم درصدی از غمی که در نبود مادرت کشیدی رو درک کنم ... اما فقط بهت میگم:
این عشق خیلی پاک و صادقه، خوب نگهش دار ...
از خدا بخواه که برات نگهش داره و طرفتت هم از خدا تشکر کنه که یه همچین جواهری رو نصیبش کرده ...

می‌دونی من همیشه که برای خودم دعا می‌کنم اینو میگم:

خدایا از روی فضل و کرمت و عظمتت چنان زندگی و عشقی به من عطا کن که هر روز به خاطرش به سجده بیفتم و سجده شکر به جا بیارم ...

و همینطور چنان محسناتی به من عطا کن که طرف مقابل زندگیم و عاشق و معشوقم هر روز به خاطرش به سجده بیفته و سجده شکر به جا بیاره ...

مینا جان سعی کن همیشه با همسرت تو عاشق نباشی و همسرت معشوق و یا بالعکس بلکه هر دوتون هم عاشق باشید و هم معشوق ...

به امید روزهای سپیدتر و روشن تر ...

بهترین‌ها و شادکامی‌ها رو برات آرزو می‌کنم ...

امیدوارم همه‌ی خلاءهات با عشق مجازی و حقیقی پر بشه ...

مرسی سپیده جان
احساس مسئولیت و صداقتت رو دوست دارم.

www.whoami.blogsky.com پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

با اینکه نوشته ها نا خانا شده مثل وبلاگ من اینجا زمان مرده ولی این عکسه که عوضش کردی خیلی قشنگه .باریکلا.

تا کامنت تورو خونئم و وبلاگم و چک کردم دیدم درست شده فونتا !
الان درسته دیگه نه؟!

sepideh شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com



سلام ...

واسه اینکه تا وبلاگت رو باز میکنی فونتش ناخواناست باید فوراً این کار رو انجام بدی، 2 روش داره:

روش اول: روی فضای خالی وبلاگت کلیک راست میکنی و بعد از روی منو گزینه‌‌ی Encoding رو که پیدا کردی روی اون کلیک چپ می‌کنی که یک منوی کرکره‌ای واست باز میشه که از روی اون، گزینه‌ی (Unicode (UTF-8 را انتخاب می‌کنی.

روش دوم: از نوار ابزارت باید بری قسمت View و بعد از روی منو گزینه‌‌ی Encoding رو که پیدا کردی روی اون کلیک چپ می‌کنی که یک منوی کرکره‌ای واست باز میشه که از روی اون، گزینه‌ی (Unicode (UTF-8 را انتخاب می‌کنی.

حالا فونت وبلاگت درست میشه ...

www.whoami.blogsky.com شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

ناراحت نباش عزیزم زندگی هیشکی مثل اون یکی نیست مثل اثر انگشتای دست پس به این فکر کن که تو و او با همه انسانهای روی زمین فرق میکنی ..چون انسانها با هم متفاوتند.با آرزوی خوشبختی برای تو.

پیمان جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ب.ظ

کم سعادتیم بود که پست های دوستان رو نخونم. اما گل مینای عزیز شما گویی کانالی داری به ناصریایمان و چه پاک و خالصانه!
تندرستی و شادکامی از آن تو باد بزرگوار! آخه این ترانه های ناب رو از کجا می اورید. :اش من هم می تونستم خوابم رو به اجرا بگذارم تا همگان لذیت ببرن.


روح ناصریا شاد و خانواده اش شادکام
دوستتون دارم

التماس دعا
یا حق!

ممنون..

نیلوفر شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ق.ظ http://nasseria.blogfa.com

با سلام
ممنون از مطلب زیبات
اما اینو هم خدمت دوست خوبم عرض کنم که هرگز نگران نباش عشقی که نیت الهی و صداقت توش باشه هرگز با شکست و مشکل مواجه نمیشه و چیزی که خدا برای ما بخواد و ما مطیع اوامر خدا باشیم حتی در سختی هاش که اون هم چون از طرف خداست برای ما لذت بخش خواهد بود و نهایت اونهم یک طعم شیرینه که هر کسی سعادت چشیدنش رو نداره مثل اینکه دارم به دوست خوبم حرفهای تکراری میزنم و میدونم که خودت اینها رو از حفظ میدونی ...
یاعلی

ممنون از امید و دلگرمیت.

مینا یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

سلام
الان که بعد چند وقت اومدم وب سحر براش وباره مطلب بذارم
الان کامنتت رو خدنم
سحر کی و چطوری رفت
متوجه شدی یا بهت بگم؟
برای ما خیلی دردناک
اما برای خودش راحت و آروم
خوش بحالش دلم برش یه ذره شده
من به اسم خودت و وبلاگت لینکت میکنم
تو هم اگه دوس داری لینک کن
من از دوستای نزدیک سحر بودم
و هستم
بای

رفتنش دردناک بود.خیلی زیاد...خدا رحمتش کنه.

sepideh سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com


سلام ....

شنیدم که راهی خونه‌ی بختی!!!

مبارکههههههه ....

کی لی لی لی لی

کی لی لی لی لی

سوت سوت سوت سوت

کف کف کف کف کف کف

مینا جونم رفت، رفت ...

البته خونه‌ی بخت بخت

دلم برات تنگ شده، امشب راهی تهرانم، شاید باهات یه جا قرار بذارم ببینمت، فعلاً که راهیه خونه‌ی ویدا اینام، هر برنامه‌زیزی باشه، با اون انجام میدم ...

خوش باشی گلم و همیشه شاد ....

سلام گلم حالا کو تا خونه بخت؟!!

مینا سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

سلام
با بهترین پست زندگیم بروز شدم
منتظر حضورت هستم
به امید دیدار

دوستدار ناصر چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:54 ب.ظ

کاش کسانی که مدعی عشق به ناصر را دارند بدانند که خیلی باید مواظب گفتارشان باشند .
چه بسا حرفهایی که میزنیم وروح ان عزیز سفر کرده را آزرده میکنیم . تا حالا فکر کردی اگر ناصر بود آیا حرفهایت راقبول داشت یا نه؟ ای کاش کمی بیشتر فکر می کردیم به جای اینکه ادعا کنیم .
خداوندش بیامرزد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد